6 ماه گذشت!!!!
نازنینم چقدر زود گذشت ... هر روز که میگذره بیشتر بهت وابسته میشم و میفهمم که چقدر دوستت دارم... عشق مامان روز به روز خشگل تر و شیطون تر و بانمک تر میشه... تازگیها یکم سینه خیز میره ، کلی سر و صدا میکنه و از خودش صدا در میاره میگه ماماماما... وای خدای من دلم برای دخملم ضعف میره...دیگه کم کم داره بدون کمک میشینه... خیلی برام عزیزی نازنین مامان چند روز قبل از 6 ماهگی حلمای مامان، تولد باباجون کاظم بودرفتیم خونه باباجون و با خاله ها تولد بابا جون و جشن گرفتیم .... جاتون خالی کلی خوش گذشت ... خدایا همه عزیز جون ها و بابا جون ها و آقا جون ها و مامان جون ها رو برای نی ...
نویسنده :
مامان
11:32